راه رسیدن به بهشت نیکی به پدرو مار
فلسفة نیکی به پدرو مادر، چرا باید به پدرو مادر خود نیکی کنیم.
در روایتی از امام سجاد ـ علیه السلام ـ حقّ مادر این چنین بیان شده است: «و اما حق مادرت بر تو، این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس، دیگری را حمل نمی کند و از میوة دلش به تو داد که أحدی به دیگری نمی دهد و تو را با تمام أعضایش حفظ کرد و اهمیتی نمی داد که خود گرسنه باشد، اما تو سیر باشی و خودتشنه باشد اما تو را سیراب کند و خود برهنه باشد اما تو را بپوشاند و خود زیر آفتاب باشد امّا تو را سایه افکند و به خاطر تو خواب را بر خود حرام کند و از گرما و سرما نگاهت دارد، تا تو را داشته باشد و از دست ندهد. بنابراین تو جز با کمک و توفیق الهی، از پس قدردانی او بر نمی آیی.»[1]


و در جای دیگر حق پدر را اینگونه بیان می دارد:

«اما حق پدرت، این است که بدانی او اصل و ریشة توست؛ زیرا اگر اونبود تو هم نبودی، پس هر خصلت خوشایندی که در خود دیدی بدان که منشاء و ریشة آن نعمت در وجود پدرت می باشد. بنابراین خدای را بستای و برای آن نعمت از پدرت سپاسگزار باش.»[2]
حقی که پدر و مادر بر گردن فرزندان دارند به هیچ وجه برای فرزندان قابل أداء کردن نیست. زیرا حقوق والدین بسیار بیشتر از آن حدّی است که توسط فرزندان قابل أدا کردن باشد به همین خاطر در روایات متعدّد داریم که چون نمی توانید حقوق والدین را اداء کنید به همین خاطر احسان و نیکی به والدین کنید.[3]
حقوق پدر و مادر آنقدر عظیم است که در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است که: «کمترین بی احترامی به پدر و مادر «أفّ» گفتن است و اگر خداوند عزّوجلّ چیزی کمتر از آن سراغ داشت، بی گمان از آن نهی می کرد.»[4]
پس پدر و مادر برای فرزند آنقدر زحمت می کشند که شایستگی بیشترین خدمات و نیکی ها از طرف فرزندان را داشته باشند. و این مهربانی ها و نیکی ها و کمک هاست که پدر و مادر را دلگرم می کند تا صاحب فرزند شوند و تمام مشکلات آنها را تحمّل کنند و در موقعی که فرزندان نیاز دارند نیازهای آنها را از هر جهت فراهم کنند. ولی اگر فرزندان موقعی که بزرگ شدند و پدر و مادر به کمک و محبت آنها نیاز داشتند فرزندان هر کدام راه خود را کشیده و بروند و بر نیازهای پدر و مادر اعتنائی نکنند و این کم توجهی و بی محبتی نسبت به پدر و مادر در جامعه شایع شود در این صورت است که هیچ زن و شوهری به خود جرأت نمی دهد که صاحب فرزند شود و او را با زحمات فراوان بزرگ کنند و موقعی که بزرگ شد به دنبال زندگی خودش برود و پدر و مادر را به حال خود رها کند و به نیازهای آنها اصلاً توجهی نکند. حداکثر لطفی که بکند آنها را به خانة سالمندان بفرستد. دیگر پدر و مادر انگیزة تولید نسل و تربیت آنها را نخواهد داشت. و اگر در جامعه ای چنین روحیه ای حاکم شود به سرعت نسل ها منقرض می شود و اگر بچه ای هم متولد شود بی پدر و مادر خواهد ماند و نتیجه و عاقبت چنین فرزندی که بدون مهر مادری و محبت پدری رشد کرده باشد، روشن است. چون طبق نتایج خود جامعه شناسان غربی اکثر جرم و جنایت و فحشاها را این فرزندان بی هویت انجام می دهند. و اگر جامعه ای به چنین مسأله ای مبتلا شود هیچ قانون یا سنّتی قادر نخواهد بود دیگرنهاد خانواده را مستحکم و جامعه را از بدبختی ها نجات دهد.
[5] 
پی نوشتها:
[1] . میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ترجمة حمیدرضا شیخی، ناشر دارالحدیث، چاپ اول، 1377، جلد 14،ص 7095.
[2] . همان، ص 7103.
[3] . اخلاق در قرآن، استاد مصباح یزدی، ناشر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ج 3، چاپ اول، 1378، ص 53.
[4] . میزان الحکمه، جلد 14، ص 7099.
[5] . ترجمه المیزان، علامه طباطبائی، ترجمه موسوی همدانی، ناشر انتشارات اسلامی، چاپ 11، 1378، ج 7، ص
516




برچسب ها : نیکی  , پدر  , مادر  , فلسفه  ,